عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 234 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
2 | 545 | tehran_apartment |
![]() |
0 | 466 | metal1 |
![]() |
0 | 443 | metal1 |
![]() |
0 | 449 | metal1 |
![]() |
0 | 420 | arzdigital |
![]() |
0 | 413 | metal1 |
![]() |
0 | 416 | metal1 |
گفتم:بی مقدمه
گفتند:نمی شود!!!
و من نوشتم "عشق"
همان عشقی که با آمدنش همه چیز حتی و حتی عقل آدمی را می برد...
آری این است رسم عشق
با آمدنش تو را تسخیر و کر و کور می کند و دردی، شاید هم بلایی بر جان و خانمان وجودت می اندازد که باید بسوزی ...
.......................................................................................
چیزهای کوچک:
من مانده ام و دنیایی از خاطرات عاشقانه که حتی گاهی وقت ها از مرور آنها می ترسم...
این حرفها را نباید به کسی گفت.
این نظر توسط دختر تنها در تاریخ 1392/10/05 و 19:07 دقیقه ارسال شده است | |||
|
خیلی زیبا بود بازم از این مطالب بنویس ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ : مرسی لطف دارین حتما |
گفتم که اگر نبینتت دلم از غصه می تپید
دیدم دلی برای تپیدن نمانده است
شب است ودر بدر کوچه های پر دردم
فقیر وخسته
به دنبال گم شده ام میگردم
اسیر ظلمتم
ای ماه پس کجا ماندی؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...