عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 234 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
2 | 545 | tehran_apartment |
![]() |
0 | 466 | metal1 |
![]() |
0 | 443 | metal1 |
![]() |
0 | 449 | metal1 |
![]() |
0 | 420 | arzdigital |
![]() |
0 | 413 | metal1 |
![]() |
0 | 416 | metal1 |
يه وقتايي… حرفِ دلت رو به هزاران نفر ميتوني بگي الّا به يه نفر..
يه وقتايي… حرفِ دلت رو به هيشکي نميتوني بگي جز به يه نفر.!
يه وقتايي… حتي حوصله ي خودتم نداري چه برسه به ديگران!
يه وقتايي… هيشکي حوصله ي خودشم نداره، چه برسه به تو!
يه وقتايي… همه ازت انتظار دارن که درکشون کني، اما کَسي تو رو درک نميکنه!
يه وقتايي… از همه انتظار داري که درکت کنن، اما تو کَسي رو درک نميکني!
يه وقتايي… يکي از تو خوشش مياد اما تو نه!
يه وقتايي… هم، تو از يکي خوشِت مياد اما اون نه!
يه وقتايي… فقط به حرفِ خودت ميتوني اعتماد کني نه ديگران!
يه وقتايي… به حرفِ همه ميتوني اعتماد کني جز حرف خودت!
و اينکه
يه وقتايي… با يه لبخند کوچيک ميشه سر و تهِ يه قضيه رو هَم آورد..
همينطور که يه وقتايي با يه لبخندِ کوچيک ميشه اوضاع رو خراب تر از اوني که هست کرد!
“پس لبخند بزن، شايد فردا روزِ بدتري باشه…”
گفتم که اگر نبینتت دلم از غصه می تپید
دیدم دلی برای تپیدن نمانده است
شب است ودر بدر کوچه های پر دردم
فقیر وخسته
به دنبال گم شده ام میگردم
اسیر ظلمتم
ای ماه پس کجا ماندی؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...