عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 234 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
0 | 189 | repair00 |
![]() |
2 | 544 | tehran_apartment |
![]() |
0 | 466 | metal1 |
![]() |
0 | 443 | metal1 |
![]() |
0 | 449 | metal1 |
![]() |
0 | 420 | arzdigital |
![]() |
0 | 413 | metal1 |
![]() |
0 | 416 | metal1 |
چقدر دلم می خواست که به خودم اجازه می دادم کمی برایت بنویسم
و چقدر دلم می خواست بشنوم
از حرفهای تو، حرفهایی که باید برای دلم گفته شود
و چقدر دلم می خواست بنویسم: کمی با من حرف بزن
من، آری من دلم بی تو چون خرابه و ویرانه ایست که آبادیش را وجود تو تضمین می کند
.................................. و من ............................................ب . ا ..یم
.........................................
جای نقطه چین های بالا چیزی نوشتم که پاک شد!
آخ
این حرف ها ی نگفته چه قدر آدم را آزار می دهد
.......................................................................................................................
چیزی های کوچک:
بیا کمی با من حرف بزن ،بیا دستم را بگیر، دوستت دارم...
این نظر توسط admin در تاریخ 1392/10/10 و 12:19 دقیقه ارسال شده است | |||
|
مطالب خوبی داری اینا رو خودت می نویسی؟؟ ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ : خواهش می کنم قابل شما رو نداره |
گفتم که اگر نبینتت دلم از غصه می تپید
دیدم دلی برای تپیدن نمانده است
شب است ودر بدر کوچه های پر دردم
فقیر وخسته
به دنبال گم شده ام میگردم
اسیر ظلمتم
ای ماه پس کجا ماندی؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...